بانوی برتر

بانوی نازنین اگر به دنبال جایی برای حال خوب هستی ؛ خوش آمدی

بانوی برتر

بانوی نازنین اگر به دنبال جایی برای حال خوب هستی ؛ خوش آمدی

یادداشت جدید

لام.این نوشته هیچ ارتباطی به بانوی برتر  و بهداشت و سلامت پوست و مو نداره.پس اکر فقط به همین منظور وبلاگ منو مطالعه میکنی  خواهش میکنم این مطلب رو نخون و اقلا به مدت شش ماه دیگه سراغ وبلاگم نیا.سپاسگذارم  دوست من

سلام.من مانا هستم.32 سالمه.سال 

89 ازدواج کردم.سال 92  پسرکم به دنیا اومده و الان که این مطلب مینویسم هیچی جز یک مادر خانه دار نیستم.دقیقا هیچی.....

مدتها بود که براتون از سبک زندگی زیبا و صحیح ی که بهش اعتقاد داشتم نوشتم و دانشی که در زمینه زیبایی و سلامت داشتم در اختیارتان گذاشتم.مدتیه که دیکه هیچ اشتیاقی به نوشتن توی این وبلاگ ندارم و واقعا نمیتونم هیچ عذر و بهانه ای واسش بیارم جز اینکه دلم با اینکار خوشحال نمیشه ....سوالها روز به روز بیشتر میشن بدون کوچکترین توجهی به نوشته ها.بدون کوچکترین توجهی به تکرار این مطلب که واقعا بعضی سوالها نیاز به مشاوره دارن.فقط به صورت حق به جانب سوال پرسیده میشه و در صورت جواب داده نشدن به همه چی متهم میشی.سعیمو کردم با این مسئله کنار بیام ولی خیلی راحت.......کنار نیومدم.به هزار و یک دلیل منم دوست دارم کارم به سبکی که دلم میخواد عرضه شه و برای نمونه یک نفر به اون سبک احترام نگذاشته و واسش داوطلب نشد.منم دلم نمیخواد با این حس که مجبورم به کاری ادامه بدم. پس تا زمانی که دوباره دلم پر نزنه واسه نوشتن مطالب مشابه یک سال قبل..... فقط و فقط روزانه هام و چیزاییو که دلم میخواد ....مینویسم و یقین دارم تقریبا نود درصد خواننده هامو از دست میدم و خیلی چیزا هم میشنوم .....ولی طبق قانونی که همیشه باهاش زندگی کردم اهمیتی نداره.

من سالها نوشتم.....توی روزنامه ...خیلی اتون شاید بدون اینکه بدونید مطالب منو توی یکی از پر فروشترین روزنامه ها خوندین.توی سایت های خبرگزاری ها هم همینطور و مطلقا متوجه نشدین این همون مانای وبلاگ ماجراهایی این روزهای منه.پس بدون مخاطب مشخص نوشتن رو قبلا تجربه کردم.و دوست دارم بازم این کارو بکنم.اولش دلم خواست برم توی یک سایت دیگه از سری وبلاگ ها و با اسم جدید همون چیزاییو بنویسم که دوست دارم.ولی نکردم این کارو.به خواننده هام احترام میزارم و میخوام دلیل توقف نوشتن بدونن.و اگر بازم اومدن اینجا سراغ مانا بیان.نه مشاور کرم های زیبایی!!!!!! و پزشک مجازی متخصص پوست   مو ..  . امیدوارم مند درک کنید و به این حسم که خوشحالی خودمو در اولویت گذاشتم احترام بگذارید.ازتون سپاسگذارم و برای تک تکون آرزوی زیباییترین اتفاقات دنیا رو دارم.ولی لطفا به عهدمون پایبند باشین.......و همیشه مراقب تاج نامرئیتون باشین چون شما یک ملکه هستین.

نظرات 13 + ارسال نظر
مری مامان دخترام دوشنبه 16 شهریور 1394 ساعت 01:24

سلام مانا جون من یه مدت خیلی درگیر بودم سرنزدم خیلی دوست دارم و بهت افتخار میکنم گلم من که همه مطالبتو دوست دارم.... .

مرسی دوستم

سعادت پنج‌شنبه 12 شهریور 1394 ساعت 18:10

سلام ماناى عزیز
قبلا بهتون گفته بودم چقدر از خوندن مطالبتون لذت بردم. الان مى خوام بگم روزنوشته هاتون هم براى شیرین و پر از درس بوده و هست. مطمئن باشید همچنان به خونتون سرمیزنم و پاى حرفاى قشنگ اینجا مى شینم.

مرسی سعادت عزیزم

ملکه چهارشنبه 21 مرداد 1394 ساعت 00:06 http://ghasrekouchakema.blogfa.com/

به نظر من که کار درستی می کنید
آدم هر کاری بکنه مردم یه حرفی میزنن

نسترن دوشنبه 19 مرداد 1394 ساعت 20:52 http://privatenotebook.blogsky.com/

من خواننده خاموشتون بودم و خواستم بگم ممنونم از مطالبی که تا الآن نوشتید
هر طوربیشتر خوشحال میشی بنویس عزیزم
می خونمت چون از زندگی روزمره نوشتنتون هم دوست دارم

مرسی گلم

مهاجر دوشنبه 19 مرداد 1394 ساعت 01:40

سلام عزیزم آیا لازمه که بگم من فقط مانا و نوشته هاش رو دوست دارم و نه مشاوره پوست و موهاش رو ؟؟؟؟ از هر چیزی که بنویسی با کمال اشتیاق خواننده ات هستم شما بنویس خوندنش با من

مرسی مهربوووون

سپیده یکشنبه 18 مرداد 1394 ساعت 22:41

عزیزم توخدا همین روزا ی مطلب در حد ی پارگراف بذار ک خیال من و دوستان از بابت اینکه هسی راحت شه...بت خیلی نیاز دارم،از این ک شاکی بودی بخاطر بعضی حرفا اشکم دراومد،خواهر گلم منتظرتم،زود بیا
پارسا کوچولو ببوس،میشه عکسشو بفرسی؟میخام بذارم تو اتاقم،عاشقتونم خیلی زیاد

ایشالا یه عکس ازش میزارم.ممنون دوستم

سپیده یکشنبه 18 مرداد 1394 ساعت 22:19

مانای عزیزم؟؟؟؟ اشکم دراومد مطلبه جدیده تو خوندم، من هر روز ب خونت میام شاید روزی چن بار،خیلی منتظرت هستم، من کاملا بت حق میدم،ی پست گذاشته بودی ب اسم ی روز معمولی از زندگی من،عاشق اون پستت شدم،خیلی بم امید زندگی داد،اونجا فقط ی خانم خونه و ی مامان مهربون بودی...توخدا بازم بنویس،از هر چی ک دوس داری بنویس،من بجای همه بجای همه میخونم و لذت میبرم،انگار خیلی اذیت شدی،عزیزم من یکبار هم ازت سوال درمورد زیبایی نداشتم،فقط فقط بنویس از هر چی ک دوس داری،مانا؟؟؟؟

قربووونت برم.....چشم

مریمی یکشنبه 18 مرداد 1394 ساعت 16:02

سلام مانای عزیزم
لازم دونستم که از طرف خودم عرض کنم که مانای عزیز من کلا سبک نوشتاریتونو دوست دارم انقد که مطالب قبلی بلاگفا مربوط به اتفاقات خودتون رو دوست داشتم که قابل بیان نیست هر چند در زمینه بهداشت پوست هم بسیار زحمت کشیدین ,اما تصمیم با شماست دوست مهربانم در هر صورت من و دوستان شما رو دوست داریم و برای شما احترام فراونی قایل هستیم
انشاا... در سایه خدای مهربان همیشه سلامت شاد و موفق باشین
سپاس فراوان

مرسی مریمی خوبم.نرسی که اینقدر فهیم هستی

شهناز یکشنبه 18 مرداد 1394 ساعت 13:00

سلام علیکم ..عزیزم نه کسی میتونه شما رو مجبور کنه در مورد خاصی بنویسین و نه کسی مجبور ه وبلاگ بخونه هر دو کار اختیاریه پس کسی مجبور نیست وبلاگ شما رو بخونه اگه مطالب باب میلش نیست.. و اما فقط یه مورد فکر کنم افرادی مثل من بهتون به عنوان یه دوست عادت کردیم حتی خو ندن روزانه های شمام برای ما لذت بخشه پس هر وقت دلتون خواست و وقت داشتین بنویسین حتی روزمره گیهاتون رو بهر حال براتون دعا میکنم سلامت و شاد باشین و از بابت تمام راهنماییها و مطالب پر بارتون ممنونم

memol یکشنبه 18 مرداد 1394 ساعت 11:30 http://ona7.blogfa.com

عزیزم واقعا تصمیمت قابل احترامه و متاسفم از اینکه بعضی ها اجازه ی هر نوع رفتاری رو به خودشون میدن...
امیدوارم از این به بعد حضورت پررنگتر باشه دوستم...

خودمم امیدوارم.مرسی از دلگرمیت دوستم

فرناز.م یکشنبه 18 مرداد 1394 ساعت 10:51

چه خوب، منکه عاشق روز نوشت های شمام، هرچی بنویسید خوبه، عالیه، فقط یه پیشنهاد. محیط این وبلاگ خیلی گرم نیست، فروم بهتر ندارید؟ یکی مشابه صفحه بلاگفاتون، این صفحه یه کم سرده، گیرایی نداره،

راهنماییم کن چجوری.بلد نیستم توی بلاگ اسکای

هستی یکشنبه 18 مرداد 1394 ساعت 07:34

ننویس عزیزم ننویس هر جور راحتی زندگی کن بعضی از ما فقط پر از توقعیم و درمی از هم نداریم ننویس گلم...راحت باش.

شهره مامان حسین یکشنبه 18 مرداد 1394 ساعت 02:07

سلام،من هروز بهت سر میزنم که هر چی بزاری بخونم تو این مدت هم هرشب میومدم و از ننوشتنتون ناراحت بودم.بنویس حتی روز مرگی ها.من ازت انرژی مثبت میگرفتم.به شدت به نوشتنت نیاز دارم. از شما بعیده به نظر و حرف مردمی که محترم نیستن اهمیت بدین.پس بنویس.من یه ادم یه کوچولو افسردم.وبلاگم ندارم.28 سالمه.راستی مارک کرم خوب که پیشنهاد میدی چیه؟!؟ کلا مارک ارایشی خودتون چیه؟!؟ همچی ریمل رژ کرم و ... . در ضمن راه شاد و سرحال زندگی کردن از نظر خود شخص شما چیه؟!؟ فقط خواهشا بنوییییس.ممنون

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.