بانوی برتر

بانوی نازنین اگر به دنبال جایی برای حال خوب هستی ؛ خوش آمدی

بانوی برتر

بانوی نازنین اگر به دنبال جایی برای حال خوب هستی ؛ خوش آمدی

اعترافات یک مانا!!!!

این پست حکم یک اعترافنانه کامل را دارا ست.قابل ذکر است هیچکس و مطلقا هیچکس تا این لحظه این چیزها را در مورد من نمیدونه.حالا چرا   اینقدر مشتاقم در برابر عموم توی اینترنت چنین خودزنی اجتماعی کنم خدا داند! شاید 50 بار بیشتر این پستو توی ذهنم نوشتم.اینم از مکتوبش:

 خانمی به اسم مانا خانم موجودیست به شدت آنارشیست! !!!! بدین معنا که کلا از نظم و قانون و قاعده گریزان است.لذا کل معلمایی که اول صبح با من کلاس داشتن....اساتید گرام.....روسا و سوپروایزرهای عزیز تا مرحله دق کامل پیشروی کردن تا موفق شن منو مجبور کن صبح اول وقت بیام ......این مرحله دق گاها تاحد تهدید های خطرناک پیشروی کرده چون علیرغم اینکه من صبح زود رو دوست دارم از انجام هر کاری مخصوص از خونه بیرون رفتن توی این زمان بیزارم و یکی از چیزایی که کلی انرژی توی زندگیم صرفش کردم این بوده که صبح یه کاری انجام بدم.کلا هم توش موفق نبودم و در همین راستا از کوهنوردی سر صبح....قدم زدن د ر پارک کله سحر  و چنین اقلامی گریزان میباشم. همچنین هر قانونی که به این جانب تحمیل شود....از یک تذکر ساده به بالا.......بسیار بسیار برعکس در مورد من جواب داده.و باید کلا خودم دلم بخواهد کاری انجام بدم. افرادی که دراین زمینه در طول زندگی من تلاش نمودن به چند گروه قایل دسته بندی هستن:آنهایی که کلا هیچ تلاششان موفق نبوده و تصمیم گرفتن بی خیال شن:از جمله سوپروایزر قبلیم که  در یک حرکت خودجوش گفت :ولش کنییییید.مگه نمیبینی گوش نمیده.دق داد منو!!!!!! آنهایی که گاهی بی خیال میشن گاهی نمیشن و مسلم که جوابی نمیگیرن. ...از جمله استاد مشاور پایان نامم که چله بار استراتژیشو در مقابلم تغییر داد اخرشم گفت من از مدل تو سر در نیوردم.ولی یه روزی در میارم!!!!!

آنهایی که همچنان با شدت و حدت مشغول تلاشن از جمله مادر گرامی!!!!!! و در نهایت آنهایی که من رو خیلی شیک به همین شکل پذیرفتن و الهی خیر ببینن از جمله همسر گرامی!!!!!!و هیچ تلاشی نمیکنن منو عوض کنن.

اعتراف میکنم زبان روح و روان من انگلیسسیست.....!!!بله درست خوندین..هر وقت میخوام با خودم بلند بلند دعوا کنم...زورمرگیهامو بنویسم.....از خودم به شدت انتقاد کنم......از دست کسی عصبانی باشم و بخوام با خودم حرف بزنم و حلش کنم میزنم کانال دو اینقدر بلند بلند انگلیسی حرف میزنم  که مشکل حل شه. در این مواقع هم از چنان کلماتی استفاده میکنم که شاید واقعا توی مکالمه عادی یادم نیان.حالا دقیقا مرا من چرا اینجوریم خودمم نمیدونم .در ضمن مدت اقامتم در خارج از کشور هم اینقدر نبوده که چنین تاثیر مخوفی روم بزاره.شاید فقط  کمی لهجمو و غلیظ کرده باشه ولی یک سال و نیم زندگی جایی همچین تاثیری روی کسی نمیزاره.واسه همین منم خودمو قانع کردم حتما روح و روان آدم میتونه زبونی غیر از زبان مادری داشته باشه.مال منم انگلیسی!ه!!!!!!

اعتراف میکنم یکی از خصوصیاتی که از بچگی در وجودم هست اونم به شدت.....و از همون بچگی دارم باهاش میجنگم و هیچکس ازش خبر نداره و تازه همه حاضرم قسم بخورند که اصلا همچین خصیصه ای در وجود من نبست تنبلیه! !!!! گاهی این ویژگی چنان در من شدت میگیره که برای مقابله باهاش شده نصف شب شروع میکنم طناب زدن و یا دراز نشست رفتن یا کیک درست کردن.کل زندگیم باهاش جنگیدم و انرژی زیادی ازم گرفته.اگر ولش کرده بودم به جرات میگم الان دیپلم نداشتم.درین حد! !!!!!!

اعتراف میکنم با اینکه اینقدر از قهوه میگم و عاشق قهوه و بوی قهوه ام ....قهوه به شدت بهم حس اضطراب میده.یک فنجان قهوه ترک قادره منو تا سر حد جنون بترسونه. یک فنجون اسپرسو  حالمو اقلا 4 ساعت قشنگ خراب میکنه و اینکه فقط باید کافه لاته یا شیر قهوه بخورم به علاوه دو فنجان آب قبل و بعدش.ولی همچنان قهوه یکی از مکاتب زندگیه منه و در حال حاضر یک قسمت اشپزخونم داره کلا تبدیل به کافی شاپ میشه چون معتقد م 

You can't buy happiness.but you can buy coffee and that's really close.....

سالهاست قهوه خوردم.خوشحالیامو بیشتر کرده .غصه هامو کمتر کرده.استرسام  رو کمتر کرده.حتی فکر بهش حالمو خوب میکنه  و کلا مانا و قهوه دو جزو لاینفک! میباشند!!!!!

اعتراف میکنم تا یک ماه قبل بارداری کلا قصد نداشتن باردار شم!!!   فکر میکردم مادر مزخرفی میشم

اعتراف میکنم اگر 7509 بار دیگه میتونم همسرم انتخاب کنم بی شک بدون قطع همسر فعلی انتخاب میکردم و لاغیر.هیچ کسی جز این بشر نمیتونه منو اینقدر خوب ببینه و خوب بشناسد و قبول داشته باشه و ......تحمل کنه

اعتراف میکنم در مقابل ادمایی که خودشون و دوست ندارن و مراقب خودشون نیستن و به سلامتی شون اهمیت نمیدن گاهی تا حد مرگباری بی رحم.میشم.اعتقاد دارم کسی که به خودش اهمیت نده و مراقب سلامتیس نباشه آدم ترسناکه


همین.اینم اعترافات من.و بله...الان حالم بهتره.راستی به جای اینکه منو قضاوت کنین واسم از اعترافات خودتون بگین دخترا.در ضمن آب گرم و لیموترش صبحگاهی و فراموش نکنیم. هر روز بدنمون و سمزدایی کنینم که مثل یک معبد پاک و مطهر بمونه.افکار زیبا و سالم توی بدنهای زیبا و سالمه .

پینوشت: گاهی خیلی دلم.میخواد یه پست انگلیسی بزارم....

.پینوشت بعدی: وبلاگای شاد و هدفمند و حال خوب کنی رو که میخونیم رو هم بهم معرفی کنیم.واقعا یه مدت انرژی مثبت دنیا کم شده.زیادش کنیم

 بلاگستانو دوباره سرپا کنیییییییم

و اینکه:عزیزان منو توی اینستا گرام. پیدا نکنین.تور و خدا!!!! باور کنین کل فامیلای من تجمع وحشتناکی توی اینستا گرام دارن و متاسفانه فضای خصوصی واسه من باقی نزاشتن.درسته که صفحه من عمومی ه ولی واقعا حضور این دو قشر وبلاگب و فامیل رو کنار هم  نمیپسندم. به خواسته ام احترام بزارین. مرسی.یه اعتراف دیگه یادم اومد.:تا حالا دو سری کل فامیلمو توی اینستا بلاک کردم و در نهایت سر افکند گی مجبور شدم اد شون کنم و به خویش سانسوری ادامه بدم. بله حتی در اینستا شما راحت نیستین!

خود درگیری!!!!

شما یک موجود شریف هستی!شما شب شور ورت می داره میای پست میزاری دیگر نمینویسم  در فلان زمینه و فلان و بهمان......شما مطلب را پابلیش میکنی و مثلا میری پی کارت.....شما تا صب خواب مطلب نوشتن توی وبلاگ میبینی و یک دفعه حس میکنی اگر الان نیای اینجا بنویسی میترکی!!!

تازه دوستام شب قبل بعد شنیدن نق ناله هات گفتن خب ننویس!!!!بعدش کیفور شدی.. ... 

نتیجه:از صبح که بیدار میشی و کارگر داری و آب قطع شده و پسرک یه ریز داره عین رادیو جوان بالا سرت شعر میخونه هی به یه بهانه میای مینویسی! !!!

شما هنوز یه موجود شریف محسوب میشی. .....

پی نویس:قالب وبلاگمو دوست دارین

بازم.پی نویس:دلم میخواد از هر کاری که این چند وقت کردم...کتابا...موزیک. .آشپزی. ..کافه ها....از همهوچی بگم.خیلی معلومه تحت فشاررررر بودم؟

خیلیا بهم میگن فضای وبلاگمو دوست تدارن. یعنی محیطش و

خودمم همینطور.ولی نمیدونم چجوری باید تغییرش بدم قالب وبلاگ. کسی هست که راهنماییم کنه ایا؟؟؟؟؟

اصلا میخواین برگردم بلاگفا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

یادداشت جدید

لام.این نوشته هیچ ارتباطی به بانوی برتر  و بهداشت و سلامت پوست و مو نداره.پس اکر فقط به همین منظور وبلاگ منو مطالعه میکنی  خواهش میکنم این مطلب رو نخون و اقلا به مدت شش ماه دیگه سراغ وبلاگم نیا.سپاسگذارم  دوست من

سلام.من مانا هستم.32 سالمه.سال 

89 ازدواج کردم.سال 92  پسرکم به دنیا اومده و الان که این مطلب مینویسم هیچی جز یک مادر خانه دار نیستم.دقیقا هیچی.....

مدتها بود که براتون از سبک زندگی زیبا و صحیح ی که بهش اعتقاد داشتم نوشتم و دانشی که در زمینه زیبایی و سلامت داشتم در اختیارتان گذاشتم.مدتیه که دیکه هیچ اشتیاقی به نوشتن توی این وبلاگ ندارم و واقعا نمیتونم هیچ عذر و بهانه ای واسش بیارم جز اینکه دلم با اینکار خوشحال نمیشه ....سوالها روز به روز بیشتر میشن بدون کوچکترین توجهی به نوشته ها.بدون کوچکترین توجهی به تکرار این مطلب که واقعا بعضی سوالها نیاز به مشاوره دارن.فقط به صورت حق به جانب سوال پرسیده میشه و در صورت جواب داده نشدن به همه چی متهم میشی.سعیمو کردم با این مسئله کنار بیام ولی خیلی راحت.......کنار نیومدم.به هزار و یک دلیل منم دوست دارم کارم به سبکی که دلم میخواد عرضه شه و برای نمونه یک نفر به اون سبک احترام نگذاشته و واسش داوطلب نشد.منم دلم نمیخواد با این حس که مجبورم به کاری ادامه بدم. پس تا زمانی که دوباره دلم پر نزنه واسه نوشتن مطالب مشابه یک سال قبل..... فقط و فقط روزانه هام و چیزاییو که دلم میخواد ....مینویسم و یقین دارم تقریبا نود درصد خواننده هامو از دست میدم و خیلی چیزا هم میشنوم .....ولی طبق قانونی که همیشه باهاش زندگی کردم اهمیتی نداره.

من سالها نوشتم.....توی روزنامه ...خیلی اتون شاید بدون اینکه بدونید مطالب منو توی یکی از پر فروشترین روزنامه ها خوندین.توی سایت های خبرگزاری ها هم همینطور و مطلقا متوجه نشدین این همون مانای وبلاگ ماجراهایی این روزهای منه.پس بدون مخاطب مشخص نوشتن رو قبلا تجربه کردم.و دوست دارم بازم این کارو بکنم.اولش دلم خواست برم توی یک سایت دیگه از سری وبلاگ ها و با اسم جدید همون چیزاییو بنویسم که دوست دارم.ولی نکردم این کارو.به خواننده هام احترام میزارم و میخوام دلیل توقف نوشتن بدونن.و اگر بازم اومدن اینجا سراغ مانا بیان.نه مشاور کرم های زیبایی!!!!!! و پزشک مجازی متخصص پوست   مو ..  . امیدوارم مند درک کنید و به این حسم که خوشحالی خودمو در اولویت گذاشتم احترام بگذارید.ازتون سپاسگذارم و برای تک تکون آرزوی زیباییترین اتفاقات دنیا رو دارم.ولی لطفا به عهدمون پایبند باشین.......و همیشه مراقب تاج نامرئیتون باشین چون شما یک ملکه هستین.