بانوی برتر

بانوی نازنین اگر به دنبال جایی برای حال خوب هستی ؛ خوش آمدی

بانوی برتر

بانوی نازنین اگر به دنبال جایی برای حال خوب هستی ؛ خوش آمدی

سلام دوستای خوبم.نمیدونین چقدر خوشحالم ازین که دارم یکی یکی پیدا تون میکنم و جمع صمیمی مون داره دوباره برقرار میشه مخصوصا با حضور دوستای جدید.حرف همون حرف قدیمه.حرف بانوی برتر بودن. حرف بهتر بودن. حرف اهمیت به خودمون. حرف احترام به وجود با ارزشم 


ون و خوشحال و راضی بودن. .....


خیلی تا حالا با هم از پوست و مو گفتیم و شنیدیم.از لک گفتیم و جوش!!!!از پاکسازی کبد گفتیم و ناخن دست و پ ست کف پا......اما امروز حرفم.چیز دیگه ای دوستای من.حرف پرورش روانمونه. حرف سلامت روانمونه. خیلی راحت بپرسم روانتون  چقدر سالمه؟چقدر در ارزیابی روانی از اضطراب و افسردگی و خشم و عصبانیت و وسواس و شیدایی به دورید؟بدون هیچ سانسوری جوابمو بدین.حالتون چقدر خوبه؟اینقدر که به پوستتون میرسید و مرطوبش میکنید و پاکش میکنید و آرایشش  میکنید .....چقدر به سلامت اعصاب و روانتون بها میدین؟؟؟؟



من امروز اینجام تا ناخن بکشم روی اون پوسته امن که کشیدید روی خودتون تا نفهمید و اهمیت ندید که حالتون چقدر ناخوبه.که شبا خواب خوب نمیبینید .که صبح سر حال نیستین.که اضطراب داره وجودتونو میخوره.که گریه میکنید. خیلی زیاد و خیلی بی دلیل.که آخرین باری که از ته دل خندیدید یادتان نیست.که دارین الکی ادامه میدین و ادای سرخوش بودن در میا ین در حالیکه......واقعا چیزی واستون خیلی اهمیت نداره........اگه حرفام اشناست بدونن که نیاز به کمک دارین.خجالت نکشین. ... ما بارها و بارها برای ساده ترین مسائل به پزشک مراجعه میکنیم ولی وقتی پای مشاور روانشناس.روانپرشک وسط میاد جبهه میگیریم.یه حوری رفتار میکنیم انگار که هرگز به همچین کسایی احتیاج پیدا نمیکنیم ولی یادمون باشه  سالمترین ما اون کسی که به وقتش به مشاور مراجعه میکنه. وقتی کوچکترین اثری از ناراحتی های اعصاب مثل درجات خفیف اضطراب و افسردگی میبینه به روانشناس مراجعه میکنه و نمیزاره سالها رنج بکشه و به زندگی بی کیفیت ادامه بده.


بزارین از خودم بگم.......خود من سالهاست با مشکل اضطراب دارم دست و پنجه نرم میکنم.چیز جدیدی نیست واسه بچه ای که در جنگ و بمباران بزرگ شده.یادکار اون موقعه. ....و خیلی دیر به این فکر افتادم چرا کمک نگیرم.چرا ادامه بدم به حال بدی که وقتی میاد آدمو واقعا فلج میکنه.....و بعد اینکه چندین بار با دوستای خوب و اگاهم صحبت کردم دیدم صحیح ترین کاری که یک بانوی برتر میتونه واسه خودش بکنه فکر کردن به افزایش کیفیت زندگیشه ....و باور تون نمیشه تنها سه روز مصرف یک قرص تونست به قدری حالمو بهتر کنه که باورم نمیشد .....بدون کوچکترین عارضه ای.و قطعا من اون مدت مشخص شده رو ادامه میدم و از زندگی شادم لذت میبرم و اگر روزی بازم حس کنم به هر دلیل حالم خوب نیست  به یک متخصص مراجعه میکنم و نمیزارم این حال بد ادامه پیدا کنه.....


ببین دخترا خیلی از حال های بد ما بر خلاف اون چیزی که سالها به ما دیکته شده دست خودمون نیست.خیلیاش کاملا منشا ژنتیکی داره.خیلیاش بهد خاطر بر هم خوردن تعادل بیوشیمیایی مغزمو نه و خیلی راحت و اسون قابل کنترل. پس درستش کنیم.نزاریم الکی رنج بکشیم و حال خودمون و اطرافیان مونو بد کنیم...در حالیکه بسیار اسون میشه خوشحال بود و باید به کمک هم این فرهنگ رو جا بندازیم که انسان سالم در این عصر قطعا به مشاور و روانشناس نیاز پیدا میکنه و با کمک گرفتن میتونه دنیا رو برای خودش و اطرافیانش جای بهتری واسه زندگی کنه.....


همین


آرزو میکنم حالتون همیشه خدا خوش باشه


و به قول شمس نازنین،وقتتون خوش. . .   



نظرات 59 + ارسال نظر
نرگسی سه‌شنبه 9 تیر 1394 ساعت 01:51

سلام.خوشحالم که برگشتی.
من که از خودمو زندگیم بیزارم...کم آوردم ...طوری که هفته ای یه بار به موهام برس میکشم...جدیدا بین موهام موی سفید هم دراومده...

به نظرت اینجوری تغییری توی حالت ایجاد میشه؟

مهاجر سه‌شنبه 9 تیر 1394 ساعت 01:37

هوووووم من اضطراب ندارم کاملا هم خونسردم علی الخصوص در مواقع بحرانی .... ام آااااا به شدت دچار احساس گناهم یعنی همش در حال سرزنش خودم هستم تو ظاهر نشون نمیدم اصلا ولی خودخوری میکنم البته از بعد از بدنیا اومدن دخترم خیلی بهتر شدم ولی خوب خوب هم نیستم
من خیلی خیلی موافق مشاوره هستم خودم بارها و بارها مراجعه کردم کلا حرف زدن با شخصی که با همه وجود بهت گوش میده و لبخند میزنه حال آدم رو خوب میکنه..

من سه‌شنبه 9 تیر 1394 ساعت 00:39

سلام دوست خوبم
من مشکلم زود عصبانی شدن، زود ناراحت شدن، کم صبری هست، سالهاس میخوام درست شم ولی موفق نشدم، ینی اگه کسی ناراحتم نکنه خیلی خوب و خوشم و از زندگی راضی، ولی اگه یکی به خصوص همسرم ازم ناراحت باشه دلم میخاد بمیرم! ناراضی بودن همسرم از بدترین حسه برام، چون معنولا وقتی ناراحته سکوت میکنه، تا جند روز حتی! و من از سکوت بیزارم

حس تو درک میکنم.این احساس کاملا بر میگرده به آسیب هایی که ما در کودکی دیدیم و در مل نهاده شده.پیشنهاد میکنم رو سحر خود دوستی و عزت نفس کار کن و مخصوصا با یک روانشناس خوب کار کن تا بتونی بر آین حس غلبه کنی.خیلی وقتا ناراحتی بقیه هیچ ربطی به ما نداره و فقط برداشت ناصحیح خودشونه. بعدشم انشان جایزالخطا. شما باید اجازه داشته باشی گاهی آزمون و خطا کنی بردن اینکه نگران سکوت چند روزه همسرت باشی

فرناز.م دوشنبه 8 تیر 1394 ساعت 16:09

من قبلا ها استرس زیاد داشتم، ولی خیلی تمرین کردم، الان عالی عالی هستم، مثلا قبلا وقتی میخواستم جلوی جمعیت زیاد سخنرانی کنم، هول میشدم، ولی اینقدر تمرین و تکرار کردم که الان خیلی خوبم،
در کل شادم، روحیه م عالیه، خوشحالم، زیاد از ته دل میخندم، شاید همین امروز چندین بار..
خداروشکر برای این زندگی خوشکلی که بهم داده

به به حظ کردم

barbie دوشنبه 8 تیر 1394 ساعت 15:03

عالی بود
مرسی مانا جون

محمدعلی دوشنبه 8 تیر 1394 ساعت 13:56

سلام
منم باید یه فکری به حال این اضطرابهایی که نمی دونم ریشه اش کجاست بکنم چون واقعا داره آزارم میده .
مرسی از تلنگرتون :)

خواهش میکنم

نیوشا دوشنبه 8 تیر 1394 ساعت 13:55

مثل همیشه عالی .منم به خاطر مشکل اضطراب از چهارسال پیش تحت نظر روانپزشکم و خیلی خیلی تاثیر خوبی داره

سلام نیوشا جان.بهترین کارو کردی

آرزو دوشنبه 8 تیر 1394 ساعت 12:55

لطفا در مورد مشاوره حضوری چطور و با چه شماره تلفنی هماهنگ کنم؟؟؟
من نیاز به مشاوره در مورد اضافه وزنم دارم

آرزوی عزیزم لطفا همین امروز به این ایمیل شماره تماس بزار تا باهات هماهنگ بشه
M.karbalayi@gmail.com

دایا یکشنبه 7 تیر 1394 ساعت 20:46

خونه جدیدمون مبارک

مبارک عشقم....

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.